شهدای شاهرخت

این سایت شهیدان شاهرخت است.

شهدای شاهرخت

تاریخ بشر همواره مدیون انسانهای فداکاری است که با گذشت جان و مال و آبروی خویش، برای دیگران، آسایش و امنیت به ارمغان آورده اند. و شهیدان راه خدا، بر قله های ایثار و رشادت واقع شده اند. سلام خدا بر این بزرگمردان و عارفان به حق، که هر چه داریم از آنهاست.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی ماههای گذشته

آخرین مطالب

۱ مطلب با موضوع «شهید علیرضا صادقی :: وصیت نامه» ثبت شده است

 

بسم الله الرحمن الرحیم

«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم ان لهم الجنه....» «قرآن کریم»

همانا خداوند جان و مال مؤمنین را به بهای بهشت خریداری می کند ...

با درود و سلام به محضر مقدس حضرت ولی عصر دوازدهمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت و با درود بر نایب برحقش بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و با سلام فراوان بر شهدای گرانقدر اسلام که با خون سرخشان درخت اسلام را آبیاری نمودند. و با آرزوی پیروزی رزمندگان اسلام و باز شدن راه کربلای حضرت سیدالشهداء«ع».

با سلام فراوان بر شما پدر گرامی و والده بسیار مهربانم که در طول زندگی زحمت های فراوانی برایم کشیده اید ولی من نتوانسته ام یک هزارم زحمت هایی را که برای من متحمل شده اید انجام بدهم از این بابت بی نهایت شرمنده ام و من خود را کوچکتر  از آن می دانم که برای شمایان وصیتی بنویسم چون از آن بر که در سینه شمایان سراغ دارم در این مورد راحت و در آسایش می باشم ولی لازم است که به آیه فوق کمی فکر کنید و ببینید که خداوند در عوض خریدن جان و مال انسان چه چیزی را می دهد؟ آن بهشتی را می دهد که باید انسان در طول زندگی باید اعمال حسنه انجام دهدو گناه مرتکب نشود تا به چنین مقامی دست یابد پس این شهدا هستند که مقامی والا دارند و باشد که خداوند متعال مرا جزو شهیدان درگاهش قرار بدهد تا بتوانم در جهان دیگر، آن جهان جاودانه و دنیایی که هرگز از بین نمی رود جبران زحمات شمایان را نمایم و شما باید خوشحال باشید و خداوند متعال را هزار مرتبه شکر کنید که به فرزندتان این چنین سعادتی داده است = الدنیا مزرعه الآخره. دنیا مزرعه آخرت است یعنی اینکه همانطور که انسان در یک فصل دانه بر روی زمین می کارد و آنرا آبیاری می کند و از آن نگهداری می کند و زحمت هایی متحمل می شود و برای آنست که در فصل برداشت محول خوبی به دست می آورد و اگر شخصی دیگر زحمتی متحمل نشود و دانه نکارد هیچوقت محصولی نخواهد توانست به دست آورد و فصل برداست خوه نا خواه فرا می رسد و آنهایی که زحمت کشیده اند نتیجه کارشان را می بینند ولی نتیجه آنها مسلماً تفاوت دارد و به طور یکسان نیست پس این دنیا فانی با آن دنیای جاودانه چنین ارتباطی با هم دارند و اگر کسی در این دنیا اعمال حسنه انجام ندهد بهشت برایش امکان پذیر نیست و طبق فرمایش شهید مظلوم آیت الله بهشتی : هشت را ه بها می دهند نه به بهانه = هدف از نوشتن مطلب فوق این است که شمایان نباید از شهادتم نگران باشید و ناراحتی به خود دست ندهید چون انسان ها همه می میرند ولی یا مرگ به سراغ انسان می آید و یا انسان به سراغ مرگ می رود و من دوست دارم جان بی ارزش خود را در راه خدا و برای کمک به ملت شریف ایران فدا نمایم.

حضرت علی ابن ابی طالب«ع» می فرمایند : « اگر من در میدان نبرد میان هزاران ضربه شمشیر کشته شوم آن مرگ برایم با افتخار تر از آن است که در بستر بمیرم.» مگر ما پیرو آن حضرت نیستیم؟ پس چرا بگذاریم که مرگ در بستر به سراغمان بیاید خصوصاً در چنین موقعیتی که دشمن بعثی به کودک شش ماهه و دانش آموزان دبستان و زن و مرد و پیر و جوان رحم نمی کند وظیفه من بود که در این نبرد شرکت کنم و اگر لیاقت آن را داشتم به مهمانی خداوند روم و طبق فرموده امام بزرگوار : ما چه کشته شویم و چه بکشیم در هر حال پیروزیم.

مادرم هر چند بنویسم می دانم که در فقدان من ناراحت خواهی بود و قبول دارم که از دست دادن فرزند، ناگوار است ولی اگر وصیت فرزند حقیر و نامهربانت را قبول می کنی تا جایی که امکان داشت از این ناراحتی ها خودداری کنید چون هر چه شما خودتان را غمگین سازی دشمنان اسلام را خوشحال ساخته اید و همچنین مرا ناراحت کرده اید و هر چند شما خودتان را شاد بگیرید مرا شاد ساخته اید«متشکرم»

سخنی با برادر بزرگوار و ارجمندم که در همن ساعت که من می نویسم در میدان نبرد شرکت دارند ولی امیدوارم در موقع خواندن این نامه حضور داشته باشند برادرجان من مطمئن هستم که شما مفهوم واقعی شهادت را می دانید و لازم نیست که رگه سیاه کنم و خود را کوچکتر از آن می دانم که برای پدر و مادر مهربان و شما برادر ارجمند و خواهر دلسوز و اوام و خویشان مطلبی داشته باشم ولی وظیفه ام می دانم که در این ایام آخر که کاروان کم کم دارد حرکت می کند نامه ای به عنوان آخرین نامه برای شمایان بنویسم و از شما حلالیت جویم و آن چیزهایی که که از شما انتظار دارم اینکه ابتدا صبر داشته باشید که ان الله مع الصابرین خداوند ا صابران است و دیگر اینکه از دوستان و رفقا برایم طلب عفو و بخشش نمائید و سلام مرا به امت حزب الله امام زاده شهر و همچنین اقوام و خویشان برسانید و برادر حقیرتان را ببخشید.

و از والده محمد رضا می خواهم که مرا ببخشند و ناراحتی به خود راه ندهند و در تربیت عزیزانشان کوشا باشند و در آینده به نور چشمانم محمدرضا و حمیدرضا بفهمانند که عمویشان راه حق و حقیقت را پیموده است.

و سخنی با شما برادران عزیزم : علی محمد، علی اکبر، مهدی و محسن عزیز این را بدانید که برادرتان راهی را که انتخاب کرده است آگاهانه بوده و هیچ زور و اجباری هم در آن نبوده است و ناکام نیستم؛ زیرا در چنین موقعیتی تنها آرزویم خدمت به اسلام و مسلمین و دیدار خداوند متعال و پیوستن به دیگر شهدا بوده است و از شما می خواهم که همیشه اعمالی انجام دهید که باعث خشنودی خداوند متعال گردد و دیگر این که سنگر مدرسه را حفظ نمائید و درس بخوانید که خود تیری است بر قلب استعمارگران و شاید در حال حاضر عزیزانم محسن و محمدرضا و اسماعیل این را بفهمند که من از میانشان رفته ام ولی در آینده به آنها بگوئید که من راه سرورمان حرت حسین بن علی را رفته ام و فقط جسم من از میانشان رفته و انسان با رفتن از این جهان نیست و نابود می گردد بلکه زندگی ابدی در آن جهان است و سلام مرا به فرهنگیان گرامی، دوستان و رفقا برسانید و برای من طلب عفو و بخشش نمائید.

و شما ای خواهر مهربانم سلام من بر تو باد و این امید را به خود می دهم که در شهادتم خودت را زیاد ناراحت نسازی، خواهرم خون من از خون جوانانی که برای این انقلاب بر زمین ریخته رنگین تر نیست و این راه را وظیفه ام می دانم و راهی رفته ام که باید رفت و چون انا لله و انا الیه راجعون؛ ما از خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم.

و از همگی شمایان معذرت خواهی می نمایم از این که این سعادت را نیافتم که برای خداحافظی به شاهرخت بیایم ولی حال احساس می کنم که کار اشتباهی شاید کرده باشم خلاصه از شما می خواهم با عفو و کرامات خود مرا ببخشید و سلام مرا به عمو کربلایی محمد علی با خانواده، عمو ملا رضا با خانواده، عمو سالارحسین با بچه ها، پسر عموی گرامی و ارجمندم محمد آقا و همشیره مهربان دائی سالار عبدالعلی با خانواده، ملا حسین کربلایی خداداد با خانواده و نیز خاله بسیار مهربانم برسانید و سلام مرا به ملا غلامحسین با بچه ها و تمامی اقوام و خویشان و همسایگان برسانید. و امیدوارم که همگی مرا ببخشید

دیگر مطلبی ندارم ـ خدا یار و نگهدار همگی شمایان باد.

هنگام نوشتن : روز دوشنبه 1365/12/04   ساعت 10 صبح

مکان : پادگان شهید بروجردی ـ گردان امام حسین«ع» ـ گروهان قمر بنی هاشم«ع»

خداحافظ    

علیرضا صادقی

مرگ بر آمریکا ـ مرگ بر اسرائیل ـ مرگ بر صدام ـ مرگ بر منافق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۸ ، ۱۵:۱۰