شهدای شاهرخت

این سایت شهیدان شاهرخت است.

شهدای شاهرخت

تاریخ بشر همواره مدیون انسانهای فداکاری است که با گذشت جان و مال و آبروی خویش، برای دیگران، آسایش و امنیت به ارمغان آورده اند. و شهیدان راه خدا، بر قله های ایثار و رشادت واقع شده اند. سلام خدا بر این بزرگمردان و عارفان به حق، که هر چه داریم از آنهاست.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی ماههای گذشته

آخرین مطالب

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاهرخت - ویکی‌پدیا» ثبت شده است

شهید ابوالحسن جامی به تاریخ 6/7/1346 در روستای شاهرخت از توابع شهرستان حاجی آباد زیرکوه متولد و در تاریخ 24/1/1362 در جبهه شرهانی عراق به فیض شهادت نائل شد.

شهید ابوالحسن جامی به تاریخ 6/7/1346 در روستای شاهرخت از توابع شهرستان حاجی آباد زیرکوه در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. دوران طفولیت را در آغوش گرم خانواده سپری نموده و در سال 1352 برای کسب علم و دانش و تعلیم و تربیت، پا به دبستان روستای زادگاهش گذاشت و تا پایان دوره ابتدائی را با موفقیت پشت سرنهاد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی همزمان با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و تأسیس مدرسه راهنمایی در این روستا، تا سوم راهنمایی را با موفقیت گذراند.

سال دوم راهنمائی بود که با شکل گیری انجمنهای اسلامی دانش آموزی در مدارس، به عضویت آن درآمده و از چهره های فعال و برجسته این نهاد محسوب می شد. همیشه به مسئولین بسیج و مدرسه مراجعه می کرد و تقاضای حضور و اعزام به جبهه را می نمود. ولیکن به علت کوچکی جثه و سن کم، با مخالفت ایشان روبرو می شد.

تابستان سال 1360 به همراه دوست همسنگرش، شهید حسینعلی احمدی در یک اردوی تدارک دیده شده از طرف جهاد سازندگی برای کمک در روستاها و مناطق محروم شرکت نمود و علیرغم سختیهای زیادی که در این اردو وجود داشت، با روحیه ای پرنشاط بار دیگر درخواست اعزام به جبهه را ارائه نمودند که مجدداً از اعزام ایشان خودداری به عمل آمد. بالاخره در دی ماه سال 1361 با تنی چند از دوستان همکلاسیش ازجمله شهید حسن ناصری و شهید احمدی به جبهه اعزام و با صدامیان کافر به رزم و پیکار پرداختند. سرانجام درتاریخ 24/1/1362 حین عملیات والفجر در منطقه شرهانی عراق با دو تن دیگراز همکلاسیهایش یعنی شهید ناصری و شهید احمدی، هدف گلوله خمپاره دشمن بعثی قرار گرفته و به فیض شهادت نائل می شوند. روحشان شاد و یادشان پر رهرو.

 

منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۸ ، ۱۶:۱۲

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

«ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون»

نپندارید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مردگانند لکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی می گیرند.

مادرجان! گر مرا ندیدی حلالم کن و خود بهتر می دانی که من از اوائل پا گرفتن انقلاب در تمام موارد می خواستم سهمی داشته باشم. مادرجان، بعد از شنیدن خر مرگ من اشک مریز و به خواهرانم هم بگو در سوگ من اشک نریزند. زیرا امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت چون می دانست که رضای خدا در این امر می باشد، مادرجان مرگ من در راه اسلام و قرآن شاید جوششی در جوانان به وجود آورد. البته نه تنها مرگ من بلکه تمامی شهیدانی که در راه اهداف مقد اسلام کشته شده اند تو نیز خوشحا باش که فرزندت را در راه اسلام از دست می دهی. در جهان آخرت بانوی صدر اسلام فاطمه زهرا«س» از تو گله می‌کند که این وصیتنامه را می نویسم، صدای گلوله ها و توپ های لشکر کفر همه جا را فرا گرفته است. برادرانم را می بینم که در انفجار توپهای دشمن شهید می شوند.

بارالها از تو می خواهم که من را در صف شهدای صدر اسلام قرار دهی و گناهانم بخشیده شود. مادرجان تو شیر سینه ات را بر من باید حلال داشته باشی و من نتوانستم زحمت های تو را جبران کنم و ای مادر و پدرجان از شما خیلی تشکر می کنم که آن شب های تاریک و روزهای دراز از بالای بالین من حرکت نکردید و حالا که به این سن رسیده م و بارالها من را ببخش که نتوانستم در پیری شما دست شما را بگیرم و به درد شما بخورم از من راضی باشید و پدرجان و مادرجان در این دنیای زودگذر من نتوانستم زحمت های شما را جبران کنم و پدرجان به یکی از مردمان فقیر و عادی مقداری پول بدهید یا خود شما به جای من روزه بگیرید و نماز بخوانید و خمس و زکات هم بپردازید.

لحظه ای که قلم من بر روی کاغذ به لغزش در آمد خون هزاران، هزار شهید در اندام من به لرزش در آمدند و پدرجان و مادرجان از خمس و زکات دادن به فقیران فراموش نکنید و نمازهایی که از من قضا شده است بخوانید که در گردنم نباشد و من برای حفظ دین خود به جبهه آمده ام.

خداحافظ   

والسلام علیکم     

محمد علی احمدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۸ ، ۱۵:۰۰

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان با سلام به یگانه منجی عالم بشریت و نائب برحقش خمینی بت شکن و با سلام به تمامی رزمندگان و با سلام درود به تمامی اسیران وصیت نامه خود را شروع می کنم.

«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیانا ربهم یرزقون»

مپندارید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مردگان هستند بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی می خورند. پدر و مادر عزیزم اگر من شهید شدم گریه نکنید و به یاد آن مادری که فرزند 6 ماهه خود را در کربلا شهید کرد باشید و یاد تمامی مادران شهیدان باشید اگر گریه کنید دشمن را خوشحال می کنید و بگوئید لاله این چمن آلوده بخون است هنوز – دست از سرمینداز که جنگ است هنوز. یعنی اینکه وقتی من شهید شدم برادران دیگرم را برای دفاع آماده کنی ای پدر و ای برادران گرامی من شما اسلحه ای که از من برروی خاک افتاد بردارید راه من را ادامه دهید تا خدا از شما راضی باشد و شما ای خواهران گرامی تا جایی که می توانید با شعارهای خود صدام که نه هزار دامش را هم سرکوب کنید تا اسلام به پیروزی کامل برسد و همیشه به امام گرامی دعا کنید و تبلیغ کنید که دیگران به جبهه بیایند و راه ماها را ادامه دهند. اسلام بخون اینچنین رزمندگان و جوانان احتیاج دارد که بروند و خون خود را در راه قرآن و اسلام بریزند و السلام.

بهاران آمد و بگشود بر یاران دری دیگر

نظر بر خاک میهن کن که بینی منظری دیگر

به گلبانگ مسلمانی بخوان آیات قرآنی

که در دهلیزجان پیچد خروش تندی دیگر

بکش شمشید ایمان را، بزن را پلیدان را

به چنگال جهانخواران فرو کن خنجری دیگر

هم آواز خمینی شو زجان و دل حسینی شو

بزن در عرصه عالم صلاح محشری دیگر

زبام خانه شادی، هلا ای مرغ آزادی

سرود تازه ای سرکن بزن بال و پری دیگر

کنون در صبحگاه مرگ باورهای پوشالی

مبارک باد بر یاران طلوع باوری دیگر

با امید پیروزی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۸ ، ۱۶:۰۴

بسم ا... الرحمن الرحیم

 

با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است       با دهان تشنه مردن در لب دریا خوش است

((ولا تحسبن الذین القتلو فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون)) گمان مبرید که کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده گانند بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی می خورند.

هم اکنون که عازم میادین حق علیه باطل می شوم لازم می دانم چند کلمه ای را به عنوان وصیت نامه بنویسم چه بازگشتی بهتر از آنکه انسان در راه خدا به سویش بازگردد و از کانال شهادت عبور نماید که شهادت سعادت است.پدر و مادرم امیدوارم که از شهید شدن من هیچگونه نگران نباشید. و با استواری خود کانون خانواده را استحکام بخشید تا شما نیز از صابران باشید. خدایا ما از حمله درسها آموختیم و این بار تمامی آنها را حول قوه الهی بکار گیریم و ما یقین داریم که هیچ نیستیم و تو هستی که بر ما منت می گذاری تا برنده پیروزی دینت باشی ای آفریدگار بزرگ، ای قادر متعال، ای ستار از گناهان ما درگذر حال که داریم به سویت بازمی گردیم. خدایا توفیق شهادت در راهت را به این بنده گنهکار واگذار برای یکبار هم که شده بنده گنهکاری چون من را به مقام شامخ اولیاء دینت برسان ....

ای برادران استغفار دعا را از بین نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست همیشه به یاد خدا باشید سلام مرا به رهبرم برسانید و بگوئید تا آخرین قطره خون خود سنگر جبهه را ترک نخواهم کرد،با خداوند پیمان می بندم که در تمام کربلاها با امام حسین (ع) همراه باشم.

در پایان از شما پدر و مادر عزیزم و همه اقوام ،همسایگان و دوستان درخواست بخشش دارم .و امیوارم که از خطاهایم درگذرید ضمنا مکان دفن من به میل پدر و مادرم میباشد.

سید ابوالفضل حسینی  29/9/65

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۸ ، ۱۶:۰۱